هواپیما
اخ که من فدای اون خنده هات بشم. کاش می شد الان این خنده های قشنگت هم اینجا ثبت کنم. رهام جون الان من کامپیوترمو اوردم که یک سری کارامو بکنم شما هم طبق معمول نشستی کنارم که من نوت بوک رو روشن کنم. بعد گفتی عکسمو ببینم اومدیم توی وب لاگت و یک سری هم به وب لاگ دوستات زدیم و دیدیم که شایان جون با مامان و بابایی رفتن مسافرت با هواپیما و عکس بالا رو گذاشته بود توی وب لاگش تو اینقدر بهش خندیدی ی ی ی ی ی که نگو بعد گفتی برا منم بگذار. واسه همین من برات گذاشتم. بعد هی دستت رو رو می اری سمتش که بگیریش. و غش و ریسه میری از دیدن هواپیما. اخه مامانی تو عاشق هواپیما هستی . خوب منم به خرفت گوش می دم. الان هم بهم میگی بگذار: من با موس کار کنم ...
نویسنده :
مامان پروانه
17:46